صنایع 90 جهاد دانشگاهی
| ||
|
" مبعث " پیام آور عدالت و کرامت انسانی آن روز که در غار حرا ندا بر پیامبر (ص)آمد که بخوان ؛ رسالت نبوی با پیام خروج انسان از ظلمات و حرکت به سوی نور اغاز شد . بعثت پیامبر اکرم (ص)سرآغاز راهی شد تا انسان از شرک ؛ بی عدالتی ؛ تبعیض ؛ جهل و فساد بیرون آمده و به سوی توحید ؛ معنویت ؛ عدالت و کرامت حرکت کند. مبعث نبوی با نهضت معنوی شروع شد و انقلابی در عالم بشری ایجاد کرد که هنوز دامنه آن ادامه دارد .این تحول روحی ؛ مردم مادی بت پرست را رسول خدا (ص) در روز 27رجب در مکه مکرمه دعوت به خدا را آغاز کرد و سالها بعد در مدینه حضرت محمد(ص)دین مبین اسلام را به مردمی عرضه کرد که جملگی در آتش جهل می سوختند و رسول خدا در مدینه منشور حکومتی اسلام را پایه ریزی و همه مردم را در اداره حکومت شریک کرد. حضرت محمد (ص) سالها به صورت پنهانی مردم مکه را به سوی خدا دعوت کرد و آن زمان ندا آمد که دعوت آشکار کن ؛ دشمنان چنان عرصه را بر او تنگ کردند که به دستور خدا هجرت آغاز کرد . پیامبر گرامی اسلام پس از 13سال توقف در مکه در اثر فشار و اذیت و آزار قریش از طرف خداوند مامورشد به مدینه هجرت کند ؛ هجرت پیامبر و مسلمانان به مدینه ؛ فصل تازه ای در زندگی پیغمبر اکرم (ص)و اسلام گشود ؛ همچون کسی که از محیط آلوده و خفقان آور به هوای آزاد و سالم پناه برد .هجرت پیامبر (ص)و مسلمانان از مکه به مدینه برای پی ریزی زندگی اجتماعی اسلام ؛ نخستین گام بلند
یــادم آید روز دیـریـن خـوب و شـیــریـن اول تــرم وقت بسیـار درس انــدک حال اینک روز آخـــر روز تلخ امتحــانــات آخــر تــــرم، وقـت اندک درس بـسیـار درس بسیـــار درس بسیـــــار!!!!
کودکی که آماده تولد بود ، نزد خدا رفت و از او پرسید :
«می گویند که شما مرا به زمین می فرستید ؛ اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم ؟!»
خداوند پاسخ داد : « از میان تعداد بسیاری از فرشتگان ، من یکی را برای تو در نظر گرفته ام او در انتظار توست و از تو نگهداری خواهد کرد»
« شنیده ام که در زمین انسانهای بدی هم زندگی می کنند . چه کسی از من محافظت خواهد کرد ؟»
فرشته ات از تو محافظت خواهد کرد ، حتی اگربه قیمت جانش تمام شود
کودک با نگرانی ادامه داد :
« اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ، ناراحت خواهم بود»
خداوند لبخند زد و گفت : « فرشته ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد کن را خواهد آموخت ؛ گرچه من همیشه در کنار تو خواهم بود»
در آن هنگام بهشت آرام بود اما صدایی از زمین شنیده می شد . کودک می دانست که باید به زودی سفرش را آغاز کند . او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید :
« خدایا ! اگرمن باید همین حالا بروم ، لطفا نام فرشته ام را به من بگویید»
« نام فرشته ات اهمیتی ندارد . به راحتی میتوانی او را مادر صدا کنی .»
مرا مخوان، من شکل هیچ چیز تو نیستم. مرا مخوان ، من بی سبب گذرم اینطرف ها افتاد. داشتم دنبال جایی می گشتم برای نبودن جایی که بشود خلاص شد از همه حرف های نگفتنی ای که در دلم رسوب کرده اند. مرا مخوان، من خسته تر از آنم که تو را بشناسم. سال ها می گذرد از آن زمان که دلم می خواست از همه چیز سر در بیاورم. سالهاست که دیگر نیستم آنکه همه چیز را به چالش می کشید. من خسته تر از آنم که نگاهت را تحلیل کنم. مرا مخوان ، بگذار خیال کنم که در این شهر گم شدم بگذار تا جایی پیدا کنم برای نبودن دور از همه ی نگاه ها... زندگی..زندگی هیچ نبود، ادامه مطلب روزی مردجوانی وسط شهری ایستاده بود و ادعا می کرد که زیباترین قلب دنیا را در تمام آن منطقه دارد. جمعیت زیادی جمع شدند. قلب او کاملا سالم بود و هیچ خدشه ای بر آن وارد نشده بود. پس همه تصدیق کردند که قلب او به راستی زیباترین قلبی است که تاکنون دیده اند. ادامه مطلب
در بزرگراه زندگی
هر چاله ای "چاره ای " به من آموخت
دوباره فکر کن فرصتها" دو بار" نمی شوند
" بکوش" و ناامیدی را بکش
برای جلوگیری از "پـس رفت" پـس ، باید "رفت" . . .
این چند ماه
زندگی اینترنتی یعنی اینکه :
ادامه مطلب هر چه هستی باش با توام
اما کاش...
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |