صنایع 90 جهاد دانشگاهی
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

 

 

کودکی که آماده تولد بود ، نزد خدا رفت و از او پرسید :
 
«می گویند که شما مرا به زمین می فرستید ؛ اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم ؟!»

خداوند پاسخ داد :
 
« از میان تعداد بسیاری از فرشتگان ، من یکی را برای تو در نظر گرفته ام او در انتظار توست و از تو نگهداری خواهد کرد»
 
« شنیده ام که در زمین انسانهای بدی هم زندگی می کنند . چه کسی از من محافظت خواهد کرد ؟»
 
فرشته ات از تو محافظت خواهد کرد ، حتی اگربه قیمت جانش تمام شود
 
کودک با نگرانی ادامه داد :
 
« اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ، ناراحت خواهم بود»

خداوند لبخند زد و گفت :
 
« فرشته ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد کن را خواهد آموخت ؛ گرچه من همیشه در کنار تو خواهم بود»

در آن هنگام بهشت آرام بود اما صدایی از زمین شنیده می شد . کودک می دانست که باید به زودی سفرش را آغاز کند .
 
او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید :
 
‌« خدایا ! اگرمن باید همین حالا بروم ، لطفا نام فرشته ام را به من بگویید»
 
 
‌« نام فرشته ات اهمیتی ندارد . به راحتی میتوانی او را مادر صدا کنی .»
 
[ جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 12:1 ] [ Ehsan Talebi ]

 مرا مخوان،

من شکل هیچ چیز تو نیستم.

مرا مخوان ،

من بی سبب گذرم اینطرف ها افتاد.

داشتم دنبال جایی می گشتم برای نبودن

جایی که بشود خلاص شد از همه حرف های نگفتنی ای  که در دلم رسوب کرده اند.

مرا مخوان،

من خسته تر از آنم که تو را بشناسم.

سال ها می گذرد از آن زمان که دلم می خواست از همه چیز سر در بیاورم.

سالهاست که دیگر نیستم آنکه همه چیز را به چالش می کشید.

من خسته تر از آنم که نگاهت را تحلیل کنم.

مرا مخوان ،

بگذار خیال کنم که در این شهر گم شدم

بگذار تا جایی پیدا کنم برای نبودن

 دور از همه ی نگاه ها... 

 

[ پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 22:32 ] [ Ehsan Talebi ]

زندگی..


زندگی هیچ نبود،

و به آسانی یک گریه گذشت.

کودکی را دیدم که دلش غمگین بود و بدنبال عروسک می گشت.

تا که در رویاها

همه دار و ندارش،

قلک بی اعتبارش و دل خسته و زارش

همه را بی منت، به عروسک بخشد

غافل از آینده.


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 1:25 ] [ A.Heydari ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

خدایا منو ببخش اگه یه وقتایی فکر میکنم وظیفه ات هست که همه چیز رو بهم بدی و یه جورایی همیشه ازت طلبکارم... در صورتی که روزی یه بارم سلامت نمیکنم... خدایا منو ببخش اگه بابت اون چیزهایی که بهم ندادی اون جور که باید شکرت رو به جا نمی آرم... خدایا منو ببخش که همیشه تو ناخوشی ها یادم می افته که یه خدایی هم دارم... خدایا منو ببخش که همیشه تو نمازم همه جا هستم الا در نماز... خدایا منو ببخش یه وقتایی به خاطر نماز هیچ و پوچ و بی روحی که می خونم فکر میکنم لایق بهترین ها هستم ....
امکانات وب

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 24
بازدید هفته : 37
بازدید ماه : 37
بازدید کل : 18470
تعداد مطالب : 22
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1




Online User
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
تماس با ما