صنایع 90 جهاد دانشگاهی
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

 

سال 1391 باستانی بر تمام ایرانیان عزیز گرامی باد.

[ پنج شنبه 3 فروردين 1391برچسب:, ] [ 20:5 ] [ Ehsan Talebi ]

دلیل عدد 7 در سین های سفره عید نوروز

در آيين هاي باستاني ايران براي هر جشن و يا مراسم مذهبي خواني گسترده مي شد كه در آن علاوه بر آلات و اسباب نيايش مانند : آتشدان ، ماهروي و برسم ، فراوردهاي فصل و خوراكي هاي گوناگوني نيز بر سر خوان نهاده مي شد. زيرا خوردن خوراك مذهبي يكي از رسم هاي ديني بود.

عدد هفت از هفت امشاسپند در دين زرتشتي ( اورمزد، وهمن، ارديبهشت، شهريور، سپندامذ، خورداد و اَمُرداد ) گرفته شده.

خانواده هاي ايراني هفت سين مي چينند كه حاوي مجموعه اي از نمادهاي استقبال از بهار است. هفت سين حداقل بايد حاوي هفت عنوان باشد كه با حرف سين شروع مي شوند.

سبزه: تولد دوباره ، حيات نو و سبز بودن
سمنو: ثروت و فراواني و وفور
سنجد: عشق
سير: دارو و درمان و بعنوان ماده اي گندزاد مي باشد
سيب: زيبايي و سلامت
سماق: رنگ طلوع آفتاب
سرکه قرمز : سن و صبر و عقل
سنبل: آمدن بهار و نشان دهنده زيبائي
سکه زرد : ثروت


همچنين برسرسفره هفت سين شمع هايي روشن دربرابر آينه قرارمي دهند كه نشان دهنده آينده اي روشن است .

تخم مرغ رنگ شده نيز نشانه باروري است .

آينه نيز نمادي از خلقت است .

ماهي قرمز نشانه زندگي است

از ديگر چيزهايي که بر سر سفره‌‌ي ايرانيان بوده نان به نماد فراواني، شير تازه به نشان غذاي نوزادي که تازه متولد شده و شمعدان که شمع‌ها را به احترام آتش روشن مي‌کردند مي‌توان نام برد.

البته اگر با یه حساب سر انگشتی بشمارید خواهید دید که این سین ها و این اجزای سفره خیلی بیشتر از 7 سین خواهند بود اما بنا به دلیلی که در بالا عرض شد این سفره معروف به هفت سین شده است.
 

[ شنبه 28 اسفند 1390برچسب:, ] [ 21:38 ] [ Ehsan Talebi ]

یه عاشقی می گفت:

هروقت کنارش هستم یا میبینمش به یاد دو خط موازی می افتم

آخه این دوتا خط تا آخر دنیا هم که بروندباز هم از هم دورند 

دلم براش سوخت!!

یعنی اون دوتا هم .....!!! 

[ یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:, ] [ 19:43 ] [ m.zaer ]

 

یادم می آید چند سال پیش یک روزدوستی به من گفت :

آدمها برای هم مثل کتاب هستند

همین که ورق های کتاب تمام شد هم دیگر را می اندازند دور و

می روند سراغ یک کتاب دیگر !

پس مواظب باش که خودت را زود ورق نزنی !!

ولی من آن روز آنقدر به قدرت عشق و محبت

 در دل ها ایمان داشتم که حرفش را قبول نکردم

واز آن دوست رنجیدم!!

اما امروز خوب میفهمم که رسم دنیا و آدم هایش همین طور است

ورق هایت که تمام شد.......!!!  

[ یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:, ] [ 19:27 ] [ m.zaer ]

 

اسپانيايي ها ميگن : "عشق ساكت است اما اگر حرف بزند از هر صدايي بلندتر است


"ايتاليايي ها ميگن: "عشق يعني ترس از دست دادن تو !


" ايراني ها ميگن : "عشق سوء تفاهمي است بين دو احمق كه با يك ببخشید تمام ميشود ...

[ یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:, ] [ 19:4 ] [ m.zaer ]

مردی با اسب و سگش در جاده‌ای راه می‌رفتند. هنگام عبور از کنار درخت عظیمی، صاعقه‌ای فرود آمد و آنها را کشت. اما مرد نفهمید که دیگر این دنیا را ترک کرده است و همچنان با دو جانورش پیش رفت. گاهی مدت‌ها طول می‌کشد تا مرده‌ها به شرایط جدید خودشان پی ببرند.
پیاده‌روی درازی بود، تپه بلندی بود، آفتاب تندی بود، عرق می‌ریختند و به شدت تشنه بودند. در یک پیچ جاده دروازه تمام مرمری عظیمی دیدند که به میدانی با سنگفرش طلا باز می‌شد و در وسط آن چشمه‌ای بود که آب زلالی از آن جاری بود. رهگذر رو به مرد دروازه‌بان کرد: «روز به خیر، اینجا کجاست که اینقدر قشنگ است؟»
دروازه‌بان: «روز به خیر، اینجا بهشت است.»
- «چه خوب که به بهشت رسیدیم، خیلی تشنه‌ایم.»
دروازه‌بان به چشمه اشاره کرد و گفت: «می‌توانید وارد شوید و هر چه قدر دلتان می‌خواهد بوشید.»
- اسب و سگم هم تشنه‌اند.
نگهبان: واقعأ متأسفم. ورود حیوانات به بهشت ممنوع است.
مرد خیلی ناامید شد، چون خیلی تشنه بود، اما حاضر نبود تنهایی آب بنوشد. از نگهبان تشکر کرد و به راهش ادامه داد. پس از اینکه مدت درازی از تپه بالا رفتند، به مزرعه‌ای رسیدند. راه ورود به این مزرعه، دروازه‌ای قدیمی بود که به یک جاده خاکی با درختانی در دو طرفش باز می‌شد. مردی در زیر سایه درخت‌ها دراز کشیده بود و صورتش را با کلاهی پوشانده بود، احتمالأ خوابیده بود.
مسافر گفت: روز به خیر
مرد با سرش جواب داد.
- ما خیلی تشنه‌ایم.، من، اسبم و سگم.
مرد به جایی اشاره کرد و گفت: میان آن سنگ‌ها چشمه‌ای است. هرقدر که می‌خواهید بنوشید.
مرد، اسب و سگ، به کنار چشمه رفتند و تشنگی‌شان را فرو نشاندند.
مسافر از مرد تشکر کرد. مرد گفت: هر وقت که دوست داشتید، می‌توانید برگردید.
مسافر پرسید: فقط می‌خواهم بدانم نام اینجا چیست؟
- بهشت
- بهشت؟ اما نگهبان دروازه مرمری هم گفت آنجا بهشت است!
- آنجا بهشت نیست، دوزخ است.
مسافر حیران ماند: باید جلوی دیگران را بگیرید تا از نام شما استفاده نکنند! این اطلاعات غلط باعث سردرگمی زیادی می‌شود!
- کاملأ برعکس؛ در حقیقت لطف بزرگی به ما می‌کنند. چون تمام آنهایی که حاضرند بهترین دوستانشان را ترک کنند، همانجا می‌مانند... 


 

[ جمعه 26 اسفند 1390برچسب:, ] [ 1:31 ] [ M.Taheri ]

 

١ـ آناني که وقتی هستند، هستند و وقتی که نيستند هم نيستند.

عمده آدم‌ها حضورشان مبتنی به فيزيک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم مي‌شوند. بنابراين اينان تنها هويت جسمی دارند.

 

٢ـ آنانی که وقتی هستند، نيستند و وقتی که نيستند هم نيستند.

مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هويت‌شان را به ازای چيزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصيت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آيند. مرده و زنده‌‌شان يکی است.

 

٣ـ آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نيستند هم هستند.

آدم‌های معتبر و با شخصيت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثيرشان را می‌گذارند. کسانی که همواره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داريم و برايشان ارزش و احترام قائليم.

 

٤ـ آنانی که وقتی هستند، نيستند و وقتی که نيستند هستند.

شگفت‌انگيز‌ترين آدم‌ها.

در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمي‌توانيم حضورشان را دريابيم. اما وقتی که از پيش ما مي‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک مي‌کنيم، باز مي‌شناسيم، می فهميم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما هميشه عاشق اين آدم‌ها هستيم. هزار حرف داريم برايشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گيريم قفل بر زبانمان مي‌زنند. اختيار از ما سلب مي‌شود. سکوت می‌کنيم و غرقه در حضور آنان مست می‌شويم و درست در زماني که می‌روند يادمان می‌آيد که چه حرف‌ها داشتيم و نگفتيم. شايد تعداد اين‌ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.

 

 

[ پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:, ] [ 14:6 ] [ M.Taheri ]

آیا خداوند شر را آفرید؟

روزي يك استاد دانشگاه تصميم گرفت تا دانشجويانش را به مبارزه دعوت كند . او

پرسيد ايا خداوند هر چيزي را كه وجود دارد افريده است ؟ دانشجويي شجاعانه پاسخ

داد : بله . استاد پرسيد هر چيزي را ؟ پاسخ دانشجو اين بود : بله هر چيزي را . استاد

گفت: در اين حالت ، خداوند شر را افريده است ، درست است ؟ زيرا شر وجود دارد .

براي اين سوال دانشجو جوابي نداشت و ساكت ماند . استاد از اين فرصت حظ برده بود

كه توانسته بود يكبار ديگر ثابت كند كه ايمان و اعتقاد فقط يك افسانه است . ناگهان

يك دانشجوي ديگر دستش را بلند كرد و گفت : استاد ممكن است از شما يك سوال

بپرسم ؟ استاد پاسخ داد: بله . دانشجو پرسيد :آيا سرما وجود دارد ؟ استاد پاسخ داد:

بله ، آيا شما هرگز سرما را حس نكرده ايد ؟دانشجو پاسخ داد: البته آقا ، اما سرما وجود

ندارد . طبق مطالعات علم فيزيك ،سرما عدم تمام و كمال گرماست و شيئي را تنها در

صورتي مي توان مطالعه كرد كه انرژي داشته باشد و انرژي را انتقال بدهد و اين گرماي

يك شيئي است كه انرژي ان را انتقال بدهد . بدون گرما اشيا بي حركت هستند ،

قابليت واكنش ندارند پس سرما وجود ندارد .ما لفظ سرما را ساخته ايم تا فقدان گرما را

توضيح دهيم . دانشجو ادامه داد :و تاريكي ؟ استاد پاسخ داد : تاريكي وجود دارد .

دانشجو گفت:شما باز هم در اشتباه هستيدتاريكي فقدان كامل نور است . شما مي توانيد

 نور را مطالعه كنيد اما تاريكي را نمي توانيد مطالعه كنيد . منشور -نيكولز - تنوع

رنگهاي مختلف را نشان ميدهد كه در ان طبق طول امواج نور ، نور مي تواند تجزيه شود

. تاريكي لفظي است كه ما ايجاد كرده ايم تا فقدان كامل نور را توضيح بدهيم و سرانجام

دانشجو پرسيد :و شر ،ايا وجود دارد ؟ خداوند شر را نيافريده است . شر فقدان خدا در

قلب انسان است ، شر فقدان عشق ، انسانيت و ايمان است . عشق و ايمان مانند گرما و

نور هستند ، انها وجود دارند و فقدان انها منجر به شر مي شود و حالا نوبت استاد بود

كه ساكت بماند .

 

((نام اين دانشجو آلبرت انيشتن بود))

 

[ شنبه 20 اسفند 1390برچسب:, ] [ 21:12 ] [ Ehsan Talebi ]

[ پنج شنبه 18 اسفند 1390برچسب:, ] [ 22:16 ] [ Ehsan Talebi ]

[ پنج شنبه 18 اسفند 1390برچسب:, ] [ 16:34 ] [ Ehsan Talebi ]
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

خدایا منو ببخش اگه یه وقتایی فکر میکنم وظیفه ات هست که همه چیز رو بهم بدی و یه جورایی همیشه ازت طلبکارم... در صورتی که روزی یه بارم سلامت نمیکنم... خدایا منو ببخش اگه بابت اون چیزهایی که بهم ندادی اون جور که باید شکرت رو به جا نمی آرم... خدایا منو ببخش که همیشه تو ناخوشی ها یادم می افته که یه خدایی هم دارم... خدایا منو ببخش که همیشه تو نمازم همه جا هستم الا در نماز... خدایا منو ببخش یه وقتایی به خاطر نماز هیچ و پوچ و بی روحی که می خونم فکر میکنم لایق بهترین ها هستم ....
امکانات وب

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 15
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 47
بازدید کل : 18480
تعداد مطالب : 22
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1




Online User
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
تماس با ما